اگه روزگار رو به مبارزه بوکس تشبیه کنم یه طرف زندگی ایستاده با سابقه چن هزار سال مبارزه و شکست نخوردن و یه طرف هم من. اینجا اگه ناک اوت بشی بوکس تموم نمیشه باید بایستی و ادامه بدی تا روزگار بگه کافیه.

یک ماه گذشته ناک اوت بدی داشتم طوری که هنوز از جام بلند نشدم ولی میایستم، عادت دارم به ایستادن و دوباره ناک اوت شدن، عادت نداشتم انتظارش رو نداشتم ولی ایستادن بعد از ناک رو تو زندگی به دست ضرباتش یاد گرفتم.

دردم از ناک اوت نیست ینی هست ولی درد اصلی نیست، درد اصلیم اینه نمیتونم به کسی بگمش.