.
.
.
دوران پساگوشی پساپایان نامه
هنوز استرس های پیشادفاع رو دارم. آخر شب و اول صبح استرس میاد سراغم که رفرنسهام درسته یا نه؟ متن ادیت میخواد یا نه؟ و..
هنوز از استاد مشاور و داور عصبی ام و تو دلم بهشون فحش میدم :)))
هنوز تف تو این زندگی تف
هنوز باید ادامه بدم هنوز
.

.
.
.
.
اقا پستها رو میخونین کامنت بذارین خب زکاتش رو بدین
.
.
.
.
.
.
دقت کردین خودم رو بردم جزء نویسنده ها؟


.

.
.
.
همین قدر لفظ قلم :)
.
.
.
موجودات هستی همه به هم ارتباط موثر دارند و همه در کنار هم یه سرنوشت رو رقم میزنن و یه انسان پر میشه از حادثه های اطرافش. تا اینجا هم مشکلی نیس. مشکل اینجاست از شما بپرسن خب چرا الآن طوفان زده ای؟ شما باید از علت های این طوفان شروع کنین تا بلکم به بال زدن پروانه مذکور برسید ولی مگه ممکنه؟
ازم در مورد هر مساله ساده و الکی میپرسن چی شد فلان چیز اینطور شد و منم هر جور نگاه میکنم میبینم باید یه یک ساعت صحبت کنم و صد تا علت و معلول رو توضیح بدم تا برسم به نقطه آغازی و اصلا حوصله ش رو ندارم
زندگی خیلی پیچیده شده و هیچ تبیین ساده ای از پدیده ها وجود نداره. کی باور میکنه علت طوفان ها یه پروانه تو اون ور کره زمینه؟ یه پروانه بال میزنه طوفان درست میشه حالا بیا درستش کن. مساله به این سادگی
خیلی پیچیده خیلی ساده
.
.
دنیا دار ابتلائه. ابتلاء به سختی، رنج، نرسیدن .. . نتیجه هر کدومش مقدمه یه ابتلاء دیگه میشه. هر کدوم رو که گند بزنی یه ابتلاء بزرگتری درست میشه و اون رو هم که گند بزنی این چرخه رو ادامه تا اینکه زیرشون له بشی. من فقط گند زدم همین.